کد مطلب:313531 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

چرا نوحه ی ابوالفضل العباس را نمی خوانی؟
امسال، یك ماه قبل از محرم الحرام 1414، شب چهارشنبه خواب دیدم كه هیئت محترم ابوالفضل علیه السلام در صحن كهنه ی حضرت معصومه علیهاالسلام معروف به ایوان طلا آماده ی عزاداری می باشد. در حین عزاداری دیدم مرحوم حاج آقا تقی كمالی و مرحوم عمویم، میرزا شكرالله ناظری، به طرف هیئت آمدند. بنده به آنها خوشآمد گفتم.

عمویم فرمود: فضل الله، چرا این نوحه را نمی خوانی؟ من گفتم: عموجان، همه ی نوحه ها را می خوانم. گفت: نه، این نوحه ی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را. گفتم: آخر كدام نوحه را؟ گفت:



چرا ای غرقه خون از خاك صحرا برنمی خیزی

حسین آمد به بالینت تو از جا برنمی خیزی



این را كه گفت، من بدنم لرزید و از خواب بیدار شدم. پس از بیدار شدن بیت را فورا یادداشت كردم تا از یادم نرود. صبح كه شد آن را از صندوق اسناد مسوده پیدا كردم:



چرا ای غرقه خون از خاك صحرا برنمی خیزی

حسین آمد به بالینت تو از جا برنمی خیزی



نماز ظهر را با هم ادا كردیم در مقتل

بود وقت نماز عصر آیا برنمی خیزی



خیام كودكان خالی بود از آب و، پر غوغا

تو ای سقای من از پیش دریا برنمی خیزی



منم تنها و، تن های عزیزانم به خون غلتان

چرا بر یاری فرزند زهرا برنمی خیزی



شكست از مرگ تو پشتم برادر، داغ تو كشتم

كه می دانم دگر از خاك صحرا برنمی خیزی



به دستم تكیه كن برخیز با من در بر زهرا

كه می بینم ز بی دستی تو از جا برنمی خیزی